کودک درون، مفهومی است که در روانشناسی به کودکی اشاره دارد که در داخل شخص بزرگسال وجود دارد. این مفهوم اولین بار توسط روانشناس و رواندرمانگری به نام کارولین مایزز در سال ۱۹۹۰ مطرح شد. بر اساس این مفهوم، هر فرد بزرگسالی دارای یک بخش درونی کودک است که در گذشته به دنبال تجربههایی مثبت بوده و یا از تجربههای منفی حفاظت میکرده است. بنابراین، کودک درون در واقع به همهٔ خاطرات، هیجانات و احساسات کودکی که در گذشته تجربه کردهایم، ارجاع دارد. به کمک شناخت کودک درون، فرد میتواند با خاطراتش در مورد نحوه رفتار در موقعیتهای مختلف آشنا شود و از مصمم شدن برای تجربههای مشابه در آینده بپرهیزد.
همانطور که فروید هم عنوان کرده است، بیشتر اختلالات روانی و الگوهای رفتاری مخرب، کمابیش به این بخش ناخودآگاه وجودمان مرتبط هستند. همهی ما روزگاری کودک بودیم و همچنان این کودک را درون خود نگه داشتهایم. باوجوداین، بیشتر بزرگسالان از کودک درون خود بیخبر هستند و این ناآگاهی ریشهی بسیاری از مشکلات عاطفی، رفتاری و دشواریها در روابط است.
واقعیت این است که بسیاری از افراد به اصطلاح بزرگسال، بههیچوجه فردی بزرگسال و بالغ بهشمار نمیآیند. بیشتر ما پا به دوران بزرگسالی میگذاریم، اما با تعریف روانشناسی اصلا بزرگ نشدهایم. بزرگسال واقعی کسی است که مسئولیتهای خود را نسبت به کودک درونش بشناسد، بپذیرد و برای انجام آنها متعهد شود؛ در واقع بزرگسال کسی است که مسئولیت کودک درون خود را بهعهده بگیرد و به آن عشق بورزد. در بیشتر بزرگسالان، چنین شرایطی هرگز دیده نمیشود. کودک درون بیشتر آنها، مطرود و مغفول و تنها میماند. علت این است که جامعه به ما حکم میکند که بزرگ شویم و رفتارهای کودکانه را کنار بگذاریم.
رابطهی کودک درون و بزرگسالی چیست؟
همانطور که گفتیم تمام ترسها و نگرانیهای کودک درون، همراه با شادیها و نقاط مثبت در بزرگسالی هم وجود دارند. اما برخی از بزرگترها خیال میکنند که دیگر خبری از تجربههای قدیم کودکیشان وجود ندارد. بسیاری از مواقع، این کودک کمسن درون افراد است که زندگیشان را کنترل میکند؛ کودکی زخمخورده که در جلد بزرگسالی ظاهر میشود و سکان را بهدست میگیرد. برای مثال بچهای ۵ ساله سکان ارادهی فردی ۴۰ ساله را در دستان خود میگیرد. در چنین وضعیتی دیگر آن آدم بزرگ ۴۰ ساله نیست که تصمیم میگیرد. بلکه با کودکی ۵ ساله طرف هستیم که ترسیده، عصبانی، زخمخورده و آسیبدیده است. چنین کودکی با این ویژگیها به دنیای بزرگسالان فرستاده میشود تا مسئولیتهای بزرگسالانه را تجربه کند. شما چه فکر میکنید؟ کودکی ۵ ساله میتواند وارد روابط آدمبزرگها بشود؟ حرفه و شغل پیشه کند و مستقل باشد؟ این چیزی است که در زندگی روزانه بسیاری از ما اتفاق میافتد و مدام بیآنکه دلیلش را بدانیم از خود میپرسیم: چرا همیشه احساس ناامنی میکنم؟ عصبی هستم و میترسم؟ چرا احساس گمگشتگی و تنهایی وجودم را در برمیگیرد؟
همهی اینها بهخاطر این است که کودکی کنترل شما را برعهده گرفته که بدون حمایت و مراقبت در دنیای بزرگسالان پرسه میزند. چنین مشکلی که در بیشتر مراجعان به رواندرمانگران دیده میشود، با اختلال چندشخصیتی متفاوت است. این مشکل، مشکلی رایج و آزاردهنده است که با بهرهمندی از علم روانشناسی و بدلشدن به بزرگسالانی که علاوه بر گذر از مرزهای سنی، شناخت خوبی هم از خود دارند، میتوان آن را حل کرد.
کودک درون خود را بهتر بشناسیم
رفتارها و عادت های مخرب بهشکلهای متنوعی ابراز میشوند: خودتخریبی، ناامیدی، پرخاشگری توأم با خشونت و … . معمولا رفتارهای مخرب در بزرگسالان بهشکل اوقاتتلخیهای کودکانه و خودشیفتگی ناشیانه بروز میکند. از سایر عواقب این رفتارها میتوان به درماندگی و نیازمندی، ترس از طردشدن و وابستگی اشاره کرد. گاهی نیز شاهد بیمسئولیتی و عدم پذیرش بزرگسالی با عصبیت و پرخاش هستیم. به این حالت سندروم «پیتر پَن» میگویند. یعنی حالتی که فرد بزرگسال دوست ندارد، بزرگشدن خود را بپذیرد و مسئولیتهایش در دنیای بزرگسالان را جدی بگیرد.
در خلال بحثهای روانشناسی دربارهی زنان و مردانی که دوست ندارند پا به دنیای بزرگسالان بگذارند، بحث کودک درون پیش میآید. اما واقعا چنین چیزی وجود دارد؟ چرا باید به آن اهمیت بدهیم؟ در پاسخ باید گفت که بله، کودک درون وجود دارد. البته نه به این معنا که در کنار اعضا و جوارح درونیمان برای نمونه در گوشهای از شکم یا جایی حوالی لوزالمعده باید شاهد کودک درون باشیم. خیر! کودک درون، مفهومی انتزاعی و استعاری است. دراصل، واقعیتی روانشناسانه است و از قدرت بسیار بالایی برخوردار است.
با گفتن این ۷ جمله به کودک درون خود، عشق، شادی و آرامش بیشتری را احساس خواهیم کرد. در این صورت است که اعتمادبهنفس بیشتری خواهیم داشت و دلسوزتر و مهربانتر هم میشویم. دکتر «استیو مارابولی» (Steve Maraboli) میگوید: ما خراب نشدهایم که نیاز به تعمیر و دستکاری داشته باشیم. ما بهطور بینقصی، پر از نقص هستیم و البته بهطرز شگفتانگیزی قدرتمند برای درنوردیدن مرزها و کارهای مختلف.
10 نشانه که کودک درون شما بهبود یافته است :
1- دیگر از تنهایی نمیترسید
2- از خودتان مراقبت میکنید
3- ذهنیت قربانی بودن ندارید
4- به دنبال تائید شدن از جانب دیگران نیستید
5- خودتان را با تمام وجود پذیرفتهاید
6- از آسیب پذیربودن نمیترسید
7- با خودتان مهربان هستید
8- به خودتان احترام میگذارید
9- میتوانید "نه" بگویید
10- احساس ارزشمند بودن میکنید