زندگی رنگی به نقل از برترین ها | طی سالهای اخیر آمار طلاق به شدت افزایش یافته، واکنش نهادها و رسانههای رسمی خب طبیعتا قابل پیشبینی بوده، آنها در ابتدا انکار میکنند، اما واقعیت چیز دیگریست و سرریز نابه سامانیهای اجتماعی و اقتصادی، زندگی مشترک را مخاطرهبرانگیز کرده، از طرفی انسان امروز بیشتر از گذشتهها مراقب فردیت خودش هست و تن به هر نوع سازگاری مخربی نمیدهد. این روایت را که یک کاربر از تجربه طلاقش منتشر کرده، بخوانید، فوقالعاده متفاوت و عجیب است. البته برخی واکنشها به این ماجرا را هم در ادامه آوردهایم، جالب است.
امشب زنگ زدم به همسر سابقم تا حالشو بپرسم،حرفامون رفت سمت حرفای بدی که راجب جداییمون بهش میزنن! پیش خانوادهاش زندگی میکنه محل کارشم همونجاست بیشتر اذیت میشه (هیچکس دلیل جداییمونو نمیدونه) داشتم دلداریش میدادم که زد زیر گریه!گفتم خونهم تراس خوبی برای سیگار کشیدن داره بیا اینجا. وقتی اومد دستشو گرفتم گفتم به خاطر هیچی عذاب وجدان نداشته باش! این دختر شجاع مستقلی که الان اینجاست به خاطر توئه، من با دوست داشتن تو خیلی به خودم لطف کردم، این حس ناکافی بودن برای تو، باعث میشد من همش بدوام که خودمو به تو برسونم، اطلاعاتمون راجب سیاست، نجوم، تاریخ و هزارتا چیز دیگه بیشتر کنم که تو همصحبتی با تو چیزی برای گفتن داشته باشم.
تو از زنای جسور، مستقل خوشت میاومد پس شدم!تو اهل مطالعه، ریسکی سعی کردم بشم! من هرچیزی که الان هستم و ازش راضیام مدیون توام! خانوادهام از دست شیطنتام عاصی بودن ولی تو هیچوقت منو محدود نکردی،تو مسیر درست بهم بال پر دادی. من همیشه ناراحت بودم که توچرا بیشتر منو دوست نداری!چرا اون عشقی که باید از طرف تو احساس نمیکنم ولی هیچوقت نفهمیدم که توام همه این سالها یه عشق بچهگانه رو تحمل کردی، رابطه با یه فرد نابالغ که مطمئنم خیلی حوصله سربر و پرچالش بوده! به خاطر همه این سالها ازت ممنونم تو باعث شدی من رشد کنم.
و در ادامه گفت: طلاق ما هیچ دعوا، تنشی نداشت من حتی تا چند روز بعد طلاق تو خونهش تا وقتی خونه ی مناسبی پیدا کنم زندگی میکردم (خودش خونه نمیاومد از مدتها قبلترش)
در ادامه نظرات کاربران را میخوانیم:
آتنا در همان ابتدا نوشت: چقدر خوشحالم که از این موضوع برای خودت آوار نساختی و چقدر خوب تونستی برای یکی دیگه همدم و مرهم بشی و درکش کنی امیدوارم همیشه بهترینها برات اتفاق بیوفته
بلک سان گفت: چه خفن نوشته! البته به نظرم این چیزا به جنسیت مربوط نمیشه، برای من نابالغی و پرت بودن طرف مقابل علت اصلی قطع رابطههام بوده و هست، یه جوری حوصلهم سر میره که بدون هیچ تنشی کنارهگیری میکنم
شاهین هم ابراز خوشحالی کرد: اینکه میبینم یه سریها هستن اینقدر درک و شعور بالایی دارن امیدم به ادامه دادن بیشتر میشه
زهرا اما نوشت: واقعا هیچوقت درک نکردم آدمایی رو که به هر دلیلی جدا شدن باز بتونن مسالمتآمیز با هم در ارتباط باشن. هیچوقت هیچکس مثل آدم از من جدا نشد یا خشونت بود یا خیانت در مورد آخر هم هر دو. من نمیتونم زنگ بزنم حتی وسایل شخصیمو بخوام ازش حس انزجار از شنیدن صداش منو قانع میکنه که قید وسایلمو بزنم.
فروزان در ادامه گفت: دقیقا منم هیچ وقت طلاق این مدلی رو درک نکردم و بعد طلاق در ارتباط بودن رو!!!
مارکیوس نوشت: همیشه خودمو از بیرون نگاه میکنم؛ اینجوری بهتر میتونم ببینم چه کارهایی اشتباهن؛ تا حالا از این زاویه خودمو نگاه نکرده بودم "رابطه با یک فرد نابالغ" چقدر میتونه به طرف مقابل آسیب بزنه. احساس میکنم بالغانهترین حرف اینه که باور داشته باشی نابالغ بودی
سمانه هم از تجربه خودش گفت: همینقدر که تو راحت جدا شدی من جداشدنم پر از مشکل بود ولی مثل تو همون مشکلات ازم یه ادم بهتر ساخت چقد حس خوب گرفتم از این توییت و اینکه طلاق ی درد نیست واقعا گاهی درمان زندگی دو نفره
انسیه هم نوشت: منم همیشه فکر میکردم طلاق با دعوا و کتک کاری و خیانته ولی برام جالب بود ک اینجوری هم هست خوشحالم انقد یک خانم بعد طلاق قوی مستقله چون ما خانما اکثرا از بعد طلاق میترسیم سعی میکنیم سازش کنیم حتی اگه طرف دوستمون نداشته باشه